آیت الله گرامی: در مورد اینکه چرا قبل از این تاریخ (1340ش)،گروههای التقاطی مفسر دین، چندان ظاهر نشدند، باید توضیحی بدهم. در آن مقطع، مرحوم آیت اللّه العظمی بروجردی، مرجع اعلای شیعه، به شدت نسبت به سخنرانی دینی توسط کلاهیها حساس بودند.
همه درحوزه میدانند که ایشان به هیچ وجه چه در منزل خودش و چه در جاهائی که تحت نفوذ مرجعیت ایشان بود، اجازه نمیدادند فرد غیر روحانی سخنرانی دینی بکند.
حتی به این سنت که گاهی برای تشویق کودکان، اجازه میدهند که آنها برخی از اشعار مذهبی را در مجالس بخوانند، وقعی نمینهادند و معتقد بودند که انسانهای فاضل و باسواد باید عهدهدار ذکر مصائب و مناقب اهل بیت[ع] باشند.
در مجموع منش آقای بروجردی و دقتی که در این مورد به کار میبردند، مانع از این میشد که کسانی که کلاهی و بیصلاحیت بودند و طبعا قدرت تشخیص و اجتهاد به معنای صحیح کلمه را در معارف دینی نداشتند، بتوانند خیلی پر و بال پیدا باز کنند و دامنه فعالیت و نفوذ خودشان را گسترش بدهند .
امسال [1388ش] در ماه مبارک رمضان از هر ده نفری که صحبت دینی میکردند،نه نفر کلاهی بودند. من نمیخواهم بگویم کلاهیها حرف دینی نمیتوانند بزنند و یا هر حرفی که میزنند،لزوما غلط و اشتباه است،اما نفس اصالت دادن به اینها به معنای خارج کردن تفسیر دین از حوزه تخصصی است.
این که در روایت آمده:«من فسر القرآن برأیه فلیتبوأ مقعده من النار»، دقیقا به خاطر همین است. هر وقت تفاسیر ذوقی وسلیقهای، زیاد شود، بالطبع گروههای انحرافی هم بیشتر شکل میگیرند.
یکی از شگردهای بنی عباس در مقابل اهل بیت هم همین بود، یعنی سعی میکردند در مقابل کسانی که متولیان رسمی و شناخته شده تبلیغ دین درجامعه بودند، پایگاهها و دکانهای جعلی و غیر واقعی باز کنند.این خط انحرافی منحصر به حالا نیست و همیشه وجود داشته است.
(نشریه یادآور، ش 6،7،8)